الان که دارم ابن صفحه را پر میکنم، شب یکی از مضحکترین امتحاناتم است که صد صفحه رفرنس و هفتاد صفحه جزوه دارد. امتحان ۱۲ ساعت آینده است و من هنوز لای کتاب و جزوهام را باز نکردهام.
اگر میخواهید من را بشناسید، برایتان متاسفم. من خودم هم خودم را نمیشناسم. اما، آدم عمیقی هستم. عمیقا غمگین. عمیقا رنجور. عمیقا نامرئی.
اگر من را در دنیای واقعی میشناسید یا میخواهید بپرسید:«عه، تو فلانی نیستی؟» باید بهتان بگویم به شما هیچ ربطی ندارد. لطفا سیکتان را از وبلاگ من بزنید و بگذارید در چهاردیواریام، اختیار داشتهباشم.